اگه حتی بین ما فاصله یک نفسه،نفس منو بگیر/واسه ی یکی شدن اگه مرگ من بسه،نفس منو بگیر

شاید تمام لحظه های با تو بودن به با تو بودن اندیشیدم!حالا با تو بودن دور نیست....

انگار قدم قدم به حساس ترین لحظات زندگی نزدیک میشیم...پر از التهاب پر از هیجان.....فقط من و تو=ما!

زندگی داره اون روی رنگارنگش رو یه بار دیگه یه جور دیگه تو یه لباس دیگه نشون می ده.....من،تو،اهداف بزرگ و قشنگمون....من،تو،ستاره هامون تو آسمون رویا که یواش یواش داریم بهشون می رسیم....هیچ فکرش رو می کردی؟!

این روزها که می گذره بیشتر و بیشتر عاشق لحظه هایی می شم که تورو دارم..این روزها که از این در به اون در می ری و دنبال کارای مختلفی هستی و من تو تلفن صدای خستتو می شنوم که شادی توش موج می زنه......دستای مهربونت رو می گیرم که قراره همراه و همدم زندگیم باشه....این روزا...این روزا با همه آشتی تر از همیشه!این حسیه که بودنت به من داده...عشقت به من داده.........این روزا می فهمم که هیچ کس با همه ی آشتی تر بودن ها دوست تر از تو نیست.....من عاشقانه می نویسمت و عاشقانه می خونمت.....تو عاشقانه لبخند می زنی و منو از هر چی که اسم ترس روش داره دور میکنی......این روزها که ادمیشن می گیریم و این روزها که دنبال ویزا و خواستگاری و عروسی و هزار هزار کار دیگه ایم...این روزا می فهمم وقتی رابطه ای ثبات پیدا می کنه چقدر لذت بخشه......این که مهمونای عروسی رو می شمریم و بعد انقدر زیادمی شن که مجبور می شیم که بعضی ها رو خط بزنیم و بعد باز پشیمون می شیم و اسماشونو اضافه می کنیم........این روزا که حساب دودوتا چهار تای زندگی نه چندان آسون آینده رو می کنیم.........این روزا رو بی نهایت دوست دارم.....این روزا عاشق بهارم...عاشق اون اردیبهشت پر از گل که به تو رسیدم...عاشق اون خرداد که دستاتو تو دستم حس کردم.........وقتی شهیار می خوند:دستمو بگیر تا بالام در بیاد........عاشق اون تابستونی می شم که می رفتیم کارآموزی تو ماه رمضون و داغی روزا(the summer kisses).....عاشق اون پاییزی می شم که اولین هدیه رو بهم دادی.......حلقه ای نقره فام!......عاشق اون زمستونی می شم که آدم برفی درست کردیم و لیز خوردیم و خوردیم بهشو خراب شد و هر هر خندیدیم........عاشق همه ی روزایی می شم که کنار هم قدم برداشتیم،کنار هم اشک ریختیم،کنار هم خندیدیم،عزا داشتیم،جشن گرفتیم............ما کنار هم بودیم....بیشتر از هر کس دیگه ای.....ما با هم بزرگ شدیم و معمای وجودمون درکنار هم ذره ذره حل می شه.....حالا ما اینجاییم.....تو اوج خوشبختی ...........بالاترین نقطه ی دنیامون...وایسادیم و کنار هم زندگی ای که باید بسازیم و بالا پایین می کنیم...........


هی!این روزها تو پادشاه سرزمینی هستی که من رو برای ملکه بودن انتخاب کردی............!

پ.ن:لبریز احساسم!لبریز کلمه،حرف،شعر،نوشته............لبریزم از بودن....از تو....تو....تو..