1.کم کم مهندس می شوم......همه آرزویم اما هنرمند شدن بود............

2.از فضای کنونی حاکم بر خاک پاک وطنم بیزارم...............

3.خدا یا چگونه تورا گوییم درد این روزهای سنگین را؟

4.من خسته ام و تو خسته تر از من.........

5. دو نوع عذاب وجدان تحمل می کنم:

1.اگر همراه نشوم با مردم عذاب وجدان این همراهی نکردن

2.اگر همراه شوم،عذاب وجدان دق مرگ کردن مادر.....آخر مادر به خاطر برادرش یک بار دق کرده است:(فکر یک بار دیگر این  مصیبت تنش را می لرزاند........


ومن می جنگم با تمام غلیانات و احساسات و نفرت های درونم............ومغزم متلاشی می شود از اینکه نمی توانم بفهمم کدامیک از عذاب ها قابل تحمل تر است........

پناهی نیست جز او...دانم که در هر قدمش حکمتیست.....