چیری نداریم بگوییم.....حرف خاصی نیست....می نویسیم!
داریم ذره ذره و خشت خشت بنای زندگی کوچک مهربانانه ی عاشقانه ی خوبمان را روی هم می گذاریم و می سازیم......همه چیز خوبه خوبه خوب است.......من خوبم....او خوب است....و زندگی انگار چرخش فقط برای ما می چرخد.....درس و کار و خرید و تفریح و همه و همه انگار فقط برای ما جلو می رود!انگار از روزی که قصد کردیم زندگی با هم رو شروع کنیم چیزی شبیه معجزه لحظه لحظه های زندگیمان را متحول می کند.....و ما این همه را مدیون چند چیزیم....ایمان....به خودمان،هدفمان و خدای خودمان.......تلاش و نا امید نشدن و باور به اینکه همیشه در کنار هر آسانی سختی هست و صددرصد که اون سختی لذت زندگی رو می سازه نه اون آسونی!.......دور از همه ی دغدغه های ذهنی در مورد آینده ی دنیا و بحث هایی که با یک دوست اهل سوریه می کنیم و فشارهایی که گاهی به خاطر دغدغه هایی که این روزها ذهن همه ی جوون ها رو به خودش مشغول کرده و سخت آزاردهندست........دغدغه ی بلاتکلیفی در خیلی چیز ها.......دور از همه ی این افکار خسته کننده ی البته بزرگ کننده ی فکر ...زندگی خوب است و ما خوشحالیم..........کاش یک روز انقدر داشته باشیم که دیگرانی هر چند کم را هم زندگیه خوبی ببخشیم و خوشحال کنیم...........
پ.ن:گاهی وقتها بعضی ها به شوخی می گن پس کی بچه دار می شید!ما هنوز خودمون بچه ایم!هنوز مامانم باید دماغمو واسم پاک کنه!.........بی شوخی گاهی فکر می کنم چرا به جای اینکه پولی رو صرف موجود جدیدی کنم که هنوز هم حتی به وجود نیومده و معلوم نیست کی به وجود میاد پول رو صرف موجودی نکنم که وجود داره و وجودیتش اما خالی از رنج نیست؟!خیلی فکره احمقانه ای شاید به نظر برسه!اما من بهش فکر می کنم!..............نمی دونم!فعلا یه فکره!
چیزی هست....چیزی میان ما....چیزی بیش از یک کلام...یک حرف...یک نوشته.....هر قدر هم که بگویم.....نه من تو می شوم...نه تو من.....پس از تفاوت نترس...نمی ترسم....